سرخط خبرها

درباره فیلم "House of Gucci" | ظهور و سقوط خاندان گوچی

  • کد خبر: ۱۰۰۹۱۰
  • ۱۲ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۵:۲۱
درباره فیلم
اعتراف می‌کنم با وجود اینکه نام ریدلی اسکات خالق «گلادیاتور»، «بلید رانر»، «بیگانه» و بسیار فیلم‌های دهان‌پرکن دیگر بر تارک فیلم «خاندان گوچی» می‌درخشید، انتظار کمی از این اثر داشتم.

محمدناصر حق‌خواه | شهرآرانیوز؛ اعتراف می‌کنم با وجود اینکه نام ریدلی اسکات خالق «گلادیاتور»، «بلید رانر»، «بیگانه» و بسیار فیلم‌های دهان‌پرکن دیگر بر تارک فیلم «خاندان گوچی» می‌درخشید، انتظار کمی از این اثر داشتم. اول به این دلیل که امسال ریدلی اسکات دو فیلم بلند ساخته است و «آخرین دوئل» ش واقعا امیدوارکننده نبود.

دوم اینکه با تبلیغاتی که از فیلم منتشر شده بود، به نظر می‌رسید با فیلمی پرزرق‌وبرق درباره دنیای مد و لباس روبه‌رو خواهیم بود که خب چندان جذابیتی برای من ندارد. اما خوشبختانه بر خلاف آنچه در تبلیغات و تیزر‌ها شاهد بودیم، «خاندان گوچی» فیلمی زندگی‌نامه‌ای درباره پشت‌صحنه زندگی این خاندان از نگاه عروس خانواده یعنی پاتریزیا رجبانی است. پاتریزیا که در دفتر پدرش کار می‌کند، روابط اجتماعی خوبی دارد و از این طریق در یکی از مهمانی‌های دوستانه با مائوریتزیو گوچی جوان آشنا شده و کم‌کم پایش به خاندان گوچی باز می‌شود و ما هم در این شناخت گام‌به‌گام با او همراه هستیم. تا جایی که کم‌کم برای مسلط‌شدن بر سرنوشت خانواده خودش هم وارد عمل می‌شود و مائوریتزیو را پیش می‌اندازد.

از این جهت شاید بتوان فیلم «خاندان گوچی» را با «پدرخوانده» و روند تدریجی قدرت‌گرفتن مایکل کورلئونه مقایسه کرد. با این تفاوت که اینجا ما با یک فیلم بسیار فشرده طرفیم که کل روند ظهور، سقوط و مرگ خاندان را در کمتر از سه ساعت روایت می‌کند و از لحاظ ریتم سهم بیشتری را به شکل‌گرفتن رابطه عاشقانه بین رجینا و مائوریتزیو اختصاص داده است؛ بنابراین در بخش‌های دوم و سوم به‌ناچار با ریتم بسیار تندتری پیش می‌رود و شاید نقطه‌ضعف اصلی‌اش هم همین باشد. درواقع اگر فیلم را به سه بخش عشق، قدرت و افول تقسیم کنیم، بخش اول نیمی از فیلم و دو بخش دیگر نیمه دوم را شکل می‌دهند که باعث شده است پایان‌بندی اثر کمی دم‌دستی و شتاب‌زده به نظر برسد.

با وجود این ایراد، اگر پیش‌تر با زندگی خاندان گوچی آشنایی نداشته باشید، وقایع فیلم به‌شدت شما را غافل‌گیر خواهد کرد و باور نمی‌کنید در زندگی واقعی چنین افت‌وخیز‌های دراماتیکی اتفاق بیفتد که شما را یاد تراژدی‌هایی مانند «هملت» و «مکبث» بیندازد و از عشق رومئو و ژولیت‌وار که باعث محروم‌شدن از ارث خاندان پدری می‌شود، تا قدرت‌گرفتن تام و تمام در ساختار امپراتوری گوچی و سرانجام خیانت و مرگ را شامل شود.
انتخاب بازیگران فیلم هم بسیار هوشمندانه بوده است و به نظر می‌رسد خود ریدلی اسکات هم عامدانه با انتخاب آل‌پاچینو قصد داشته است بار دیگر سقوط مایکل در «پدرخوانده» را اینجا هم با همان بازیگر تکرار کند. گریم و چهره لیدی گاگا هم اینجا مرا یاد خواهر مایکل می‌اندازد. کل داستان هم که درباره یک خانواده ایتالیایی با همان رسوم است.

درواقع گویی ریدلی اسکات از دریچه نگاه به زندگی‌نامه این خاندان قصد داشته است بگوید اگر خاندان کورلئونه به‌جای مدیر باتدبیری مثل مایکل، در دستان بی‌کفایت سانی، فردو یا دختر خانواده بود، به چه عاقبتی دچار می‌شد. در انتها نمی‌توان به این موضوع اشاره نکرد که چطور یک کارگردان ۸۳ ساله چنین پویا عمل می‌کند و در این سن دو فیلم بزرگ در دو ژانر متفاوت را جلو دوربین می‌برد و هم‌زمان سریال علمی‌تخیلی «بزرگ‌شده توسط گرگ‌ها» را هم عرضه می‌کند. ریدلی اسکات از آن اندک هنرمندانی است که در کارنامه‌اش از آثار علمی‌تخیلی و تاریخی تا حماسی و عاشقانه و حتی داستان‌های فولکلوری مانند رابین‌هود به چشم می‌خورد و در ساخت همگی آن‌ها هم موفق بوده است. امیدواریم تا سال‌ها به همین روند ادامه دهد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->